حکایت
از استاد اکبر ، «مُحقّق بهبهانیرحمه الله» نقل است که فرموده : در خواب دیدم حضرت ابو عبد اللَّه الحسینعلیه السلام را ، پس گفتم ای سید و مولای من ! آیا سؤال میکنند از کسی که دفن شده در جوار شما؟ فرمود : کدام مَلَک است که او را آن جرأت باشد که از او سؤال کند .
مؤلف گوید : که در أمثالِ عرب است که میگویند «اَحْمی مِنْ مُجیرِ الْجَرادِ» یعنی فلانی حمایت کردنش از کسی که در پناه او است ، بیشتر است از پناه دهنده ملخها؛ و قصّه آن چنان است که مردی بادیه نشین از قبیله «طیّ» که نامش «مُدلِجِ بنِ سُوَید» بود ، روزی در خیمه خود نشسته بود ، دید جماعتی از طایفه طیّ آمدند و جوال و ظرفهایی با خود دارند ، پرسید چه خبر است؟ گفتند : ملخهای بسیار در اطراف خیمه شما فرود آمدهاند . آمدهایم آنها را بگیریم .
«مُدْلِج» که این را شنید برخاست ، سوار بر اسب خود شد . نیزه خود را بر دست گرفت و گفت : به خدا سوگند است که هر کس مُتَعرّضِ این ملخها شود من او را خواهم کشت .
«اَیَکُونُ الْجَرادُ فی جِواری ، ثُمَّ تُریدُونَ اَخْذَهُ؟»؛
«آیا این ملخها در جوار و پناه من باشند و شما آنها را بگیرید؟ چنین چیزی نخواهد شد» .
و پیوسته از آنها حمایت کرد تا آفتاب گرم شد ، ملخها پریدند و رفتند .
آن وقت گفت : این هنگام ملخها از جوار من منتقل شدند دیگر خود دانید با آنها(163) .
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - سه شنبه 94 تیر 3 ساعت ساعت 1:33 صبح
حکایت
از کتاب «حَبلُ المَتین» نقل است که «میر مُعین الدّین اشرف» که یکی از صُلَحاء خُدّام روضه رضویّه - عَلی ساکِنِها آلافُ السَّلامِ وَ التَّحِیَّةِ - بوده نقل کرده که در خواب دیدم که در دارُ الحُفّاظ یا کِشیکخانه مبارکه هستم و بیرون آمدم از روضه مُتَبَرّکه به جهت تجدید وضوء ، پس چون به صُفّه میر علی شیر رسیدم ، جماعت بسیاری را که داخل در صحن مطهر شدند دیدم و در جلو آنها شخص نورانی ، خوش صورت ، عظیم الشأنی بود ، و در دست جماعتی از آن اشخاص که پشت سر او بودند کلنگها بود ، پس همینکه به وسط صحن مقدس رسیدند آن بزرگ که در جلو آن جماعت بود به آنها فرمود که بشکافید این قبر را ، و بیرون بیاورید این خبیث را - و اشاره کرد به قبر مخصوصی - پس چون شروع کردند به کندن قبرش ، از شخصی پرسیدم که این شخص بزرگوار - که امر میفرماید - کیست؟ گفت : حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام است .
پس در این حال دیدم که امام ثامنِ ضامن ، حضرت امام رضاعلیه السلام از روضه مبارکه بیرون آمد و خدمت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام رسید و سلام کرد . آنحضرت ردّ سلام نمود .
پس امام رضاعلیه السلام عرض کرد که ای جَدّاه! از شما مسئلت و خواهش میکنم که عفو بفرمایید از این شخصی که در اینجا مدفون است و به من تقصیر او را ببخشید . فرمود : که میدانی این فاسقِ فاجر ، شُربِ خمر میکرد؟ عرض کرد : بلی لکن وصیّت کرد در وقت مرگ خویش که او را در جوار من دفن کنند . پس ما امیدواریم از شما که عفو بفرمایید از او . فرمود : به تو بخشیدم تقصیرات او را .
پس تشریف برد آن حضرت و من از وحشت بیدار شدم و بیدار کردم بعض خدّام آستانه مبارکه را و آمدیم به همان موضع که در خواب دیدم؛ دیدیم که قبر تازهای است و بیرون ریخته شده است قدری از خاک آن . پس پرسیدم که صاحب این قبر کیست؟ گفتند مردی از اتراک است که دیروز در اینجا دفن شده است(164 ) .
فقیر گوید که در حکایت تشرّف حاج علی بغدادی به خدمت امام عصر - ارواحناه فداه - و سؤالات او از آن حضرت نقل شده که گفت : گفتم به آن حضرت ، سیّدنا! صحیح است که میگویند : هر کس زیارت کند حضرت حسینعلیه السلام را در شب جمعه ، پس برای او امان است؟ فرمود : آری واللَّه! و اشک از چشمان مبارکش جاری شد و گریست . گفتم : سیّدنا! مسألةٌ؟ فرمود : بپرس؛ گفتم :سنه (1269) حضرت امام رضاعلیه السلام را زیارت کردیم و در ورود ، یکی از عربهای شروقیّه را - که از بادیه نشینان طرف شرقی نجف اشرفند - ملاقات کردیم ، و او را ضیافت کردیم و از او پرسیدیم که چگونه است ولایت رضاعلیه السلام؟ گفت : بهشت است؛ امروز پانزده روز است که من از مال مولای خود حضرت رضاعلیه السلام خوردهام چه حدّ [حقّ دارد مُنکَر و نَکیر که در قبر ، نزد من بیایند؛ گوشت و خون من از طعام آن حضرت روییده در مهمانخانه آن جناب .آیا این صحیح است ، علیّ بن موسی الرّضاعلیه السلام میآید او را از منکر و نکیر خلاص میکند؟ فرمود : آری واللَّه! جدّ من ضامن است(165) .
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - سه شنبه 94 تیر 3 ساعت ساعت 1:33 صبح
عَقَبه سوّم : سؤالِ مُنکر و نکیر در قبر
از حضرت صادقعلیه السلام روایت شده که فرمود : نیست از شیعه ما هر که انکار کند سه چیز را : معراج و سؤال در قبر و شفاعت(151) .
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - سه شنبه 94 تیر 3 ساعت ساعت 1:32 صبح
حکایت
علامه مجلسیرحمه الله در تحفه از «ارشاد القلوب» و «فَرحَةُ الغَرِیّ» نقل کرده که مرد صالحی از اهل کوفه گفت : من در شب بارانی در مسجد کوفه بودم . ناگاه دری را که در جانب قبر مسلم [علیه السلام است کوبیدند . چون در را گشودند جنازهای را داخل کردند و در صُفّهای که در برابرِ قبر مسلم است گذاشتند . یکی از ایشان را خواب برد . در خواب دید که دو شخص نزد جنازه حاضر شدند ، و یکی به دیگری گفت که ببین ما را با او حسابی هست تا از او بگیریم پیش از آنکه از رُصافه(161) بگذرد که بعد از آن ما به نزدیک او نمیتوانیم رفت . پس بیدار شد و خواب را برای رفیقان خود نقل کرد و در همان ساعت آن جنازه را برداشتند و داخل نجف کردند که از حساب و عذاب نجات یابد .
قُلْتُ وَ للَّهِ دَرُّ مَنْ قال :
اِذا مِتُّ فَادْفِنّی اِلی جَنْبِ حَیْدَرٍ
اَبی شُبَّرٍ - اَکْرِم بِه - وَ شُبَیرٍ
فَلَسْتُ اَخافُ النَّارَ عِنْدَ جَوارِه
وَ لاَ اَتَّقی مِنْ مُنْکَرٍ وَ نَکیرٍ
فَعارٌ عَلی حامِی الْحِمی - وَ هُوَ فِی الْحِمی -
اِذا ضَلَّ فِی الْبَیْداءِ عِقالُ بَعیرٍ(162)
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - سه شنبه 94 تیر 3 ساعت ساعت 1:32 صبح
عَقَبه دوم : ضَغطه و فشار قبر
و این عَقَبهای است بسیار دشوار که تصوّرش دنیا را بر انسان تنگ میکند .
«قالَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَعلیه السلام : یا عِبادَ اللَّهِ ما بَعْدَ الْمَوتِ - لِمَنْ لا یُغْفَرُ لَهُ - اَشَدُّ مِنَ الْمَوتِ ، الْقَبْرَ فَاحْذَرُوا ضیقَهُ وَ ضَنْکَهُ وَ ظُلْمَتَهُ وَ غُرْبَتَهُ؛ اِنَّ الْقَبْرَ یَقوُلُ کُلَّ یَوْمٍ اَنَا بَیْتُ الْغُرْبَةِ [اَنَا بَیْتُ التَّراب] اَنَا بَیْتُ الْوَحْشَةِ اَنَا بَیْتُ الدُّودِ [وَ الْهَوامّ ، وَالْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ اَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ - اِلی اَنْ قالَ - وَ اِنَّ [الْ] مَعیشَةَ الضَّنْکِ الَّتی حَذَّرَ اللَّهُ مِنْها عَدُوَّهُ عَذابُ الْقَبْرِ؛ اِنَّهُ یُسَلِّطُ عَلَی الْکافِرِ فی قَبْرِهِ تِسْعَةً وَ تِسْعینَ تِنّیناً فَیَنْهَشْنَ لَحْمَهُ وَ یَکْسِرْنَ عَظْمَهُ یَتَرَدَّدْنَ عَلَیْهِ کَذلِکَ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُ؛ لَوْ اَنَّ تِنّیناً مِنْها نَفَخَ فِی الْاَرْضِ لَمْ تُنْبِتْ زَرْعاً . یا عِبادَ اللَّهِ اِنَّ اَنْفُسَکُمُ الضَّعیفَةَ وَ اَجْسادَکُمُ النَّاعِمَةَ الرَّقیقَةَ الّتی یَکْفیهَا الْیَسیرُ ، تَضْعُفُ عَنْ هذا . . .»(112)
و روایت شده است که حضرت صادقعلیه السلام در آخر شب که از خواب برمیخواست صدا را بلند مینمود به حدّی که اهل خانه بشنوند و میگفت :
«اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ وَسِّعْ عَلَیَّ ضیقَ الْمَضْجَعِ وَ ارْزُقْنی خَیْرَ ما قَبْلَ الْمَوْتِ وَارْزُقْنی خَیْرَ ما بَعْدَ الْمَوْتِ» .(113)(114)
و از دعاهای آن حضرت است :
«اَللَّهُمَّ بارِکْ لی فِی الْمَوْتِ ، اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی سَکَراتِ الْمَوْتِ ، اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی غَمِّ الْقَبْرِ ، اَللهُمَّ اَعِنّی عَلی ضیقِ الْقَبْرِ ، اَللهُمَّ اَعِنّی عَلی ظُلْمَةِ الْقَبْرِ اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی وَحْشَةِ الْقَبْرِ ، اَللَّهُمَّ زَوِّجْنی مِنَ الْحوُرِ العینِ» .(115)
بدانکه عمده عذاب قبر از عدم احتراز از بول و استخفاف به آن ، یعنی سهل شمردن آن ، و از نمّامی و سخنچینی کردن و غیبت نمودن و دور شدن مرد است از اهل خود(116) . و از روایت «سعد بن معاذ» مُستَفاد میشود که بدخُلقی مرد با اهل خود ، و درشتگویی به اهلِ خود نیز سبب فشار قبر میشود(117) .
و به روایتی از حضرت صادقعلیه السلام مَرویست که هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه از برای او فشار قبر است(118) . و در روایت دیگر است که آن [فشار قبر] کفاره آن چیزی است(119) که مؤمن تضییع کرده(120) .
و شیخ صدوق؛ از حضرت صادق7 روایت کرده که مردی از اَحْبار(121) را در قبرش نشاندند و گفتند : ما صد تازیانه به تو میزنیم از عذاب خدا ، گفت : من طاقت ندارم . پس کم کردند تا رساندند به یکی و گفتند چارهای از یک تازیانه نیست .گفت : به چه سبب مرا میزنید؟ گفتند به سبب آنکه نماز خواندی روزی به غیر وضو ، و گذشتی بر ضعیفی پس او را یاری نکردی . پس او را یک تازیانه از عذاب اللَّه زدند که قبرش مَمْلوّ از آتش شد(122) .
و نیز از آنحضرت روایت کرده که هر مؤمنی که برادر مؤمن او از او حاجتی بخواهد و او توانایی داشته باشد که آن حاجت را برآورد و برنیاورد ، حق تعالی مُسَلّط فرماید بر او در قبر او مار عظیمی که او را «شجاع» گویند که پیوسته بگزد انگشتان او را(123)؛ و در روایت دیگر است که بگزد انگشتِ نر (شَست) او را تا روز قیامت ، خواه آمرزیده باشد یا مُعَذّب باشد(124) .
[چیزهایی که باعث نجات از فشار قبر است :]
و اما چیزهایی که باعث نجات از فشار قبر و عذاب آن است پس بسیار است و ما در اینجا اکتفا میکنیم به ذکر چند چیز(125) :
اول : از حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام روایت شده که هر که در هر جمعه سوره «نساء» بخواند از فشار قبر ایمن شود(126) .
دوم :روایت شده که هر که مداومت کند به خواندن سوره «زُخرُف» حق تعالی او را در قبرش از جانوران زمین و از فشار قبر ایمن گرداند(127) .
سوم : روایت شده که هر که سوره «ن وَ القَلَم» را در فریضه یا نافله بخواند حقتعالی او را از فشار قبر پناه دهد(128) .
چهارم :از حضرت صادقعلیه السلام منقول است که هر که بمیرد ما بین زوال روز پنجشنبه تا زوال روز جمعه ، حقتعالی او را از فشار قبر پناه دهد(129) .
پنجم :از حضرت امام رضاعلیه السلام منقول است که فرمود : بر شما باد به نماز شب ، نیست بندهای که برخیزد آخر شب و بجا آورد هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نمازِ شَفع و یک رکعت وَتر و استغفار کند در قنوتِ وَتر هفتاد مرتبه ، مگر آنکه پناه داده شود از عذاب قبر و از عذاب جهنم و طولانی شود عمرش ، و معیشتش گشاده شود(130) .
ششم : از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مرویست که هر که بخواند [سوره] «أَلْهیکُمُ التَّکاثُر» را در وقت خواب ، نگاه داشته شود از عذاب قبر(131) .
هفتم : آنکه بخواند در هر روزی ده مرتبه «اَعدَدْتُ لِکُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلاّ اللَّهُ» تا آخر و این دعا در عقبه سکرات موت گذشت(132) .
هشتم : آنکه دفن شود در نجف اشرف ، زیرا که از خواصِّ آن تربت شریف آنست که عذاب قبر و حسابِ مُنکَر و نَکیر از کسیکه در آن مدفون شود ساقط میشود(133) .
نهم : از چیزهایی که نافع است برای رفع عذاب قبر ، گذاشتنِ «جَریدَتَین» یعنی دو چوب تر است با میّت . و روایت شده که برطرف میشود عذاب از مَیّت مادامیکه آن چوب ، تر است(134) . و نیز روایت شده که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم گذشتند بر قبری که عذاب میکردند صاحب آن قبر را . پس حضرت طلبیدند «جریده» - یعنی شاخ [ه] درختی که برگش را کنده بودند - و به دو نصف کرد ، نصفی را نزد سر مَیّت فرو کرد بقبر و نصف دیگر را بنزد پاها فرو کرد .(135) و نیز نافع است آب پاشیدن بر قبر چه آنکه وارد شده عذاب برداشته میشود از میت ، مادامیکه نم و تری در خاک قبر باشد(136) .
دهم : آنکه روز اول رجب ده رکعت نمازکند ، درهر رکعت یکمرتبه حمد و سه مرتبه توحید بخواند تا از فتنه قبر و عذاب روز قیامت محفوظ بماند(137) .
و در شب اول رجب بعد از نماز مغرب بیست رکعت به حمد و توحید خواندن برای رفع عذاب قبر نافع است(138) .
یازدهم : آنکه چهار روز از ماه رجب روزه بگیرد(139) ، و همچنین است روزه گرفتن دوازده روز از شعبان(140) .
دوازدهم :از چیزهایی که باعث نجات است از عذاب قبر خواندن سوره «تَبارَکَ الْمُلْک» است بالای قبر میت؛ چنانکه «قُطبِ راوندی» از «اِبنِ عبّاس» نقل کرده که مردی خیمه زد بر روی قبری و ندانست که آن ، قبر است؛ پس خواند سوره «تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلک» را . پس شنید صیحه زننده [ای که گفت :این سوره ، مُنْجِیه است . پس این مطلب را به حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد . آن حضرت فرمود : آن سوره نجات دهنده است از «عذاب قبر!»(141) .
و شیخ کلینی از حضرت امام محمد باقرعلیه السلام روایت کرده که فرمود : سوره «مُلْک» مانعه است ، از «عذاب قبر» منع میکند(142) .
سیزدهم :از دَعَوات راوندی نقل شده که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود :هر که نزد قبر میّتی وقتیکه دفن شود ، سه مرتبه بگوید : «اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْاَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آل مِحَمَّدٍ اَنْ لا تُعَذِّبَ هذَا الْمَیِّتْ» حقتعالی تا روزی که دمیده شود در صور عذاب را از او بردارد(143) .
چهاردهم : شیخ طوسی در «مِصباح مُتَهجِّد» روایت کرده از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم که هر که در شب جمعه دو رکعت نماز کند ، بخواند در هر رکعت حمد و پانزده مرتبه «اِذا زُلزِلَت» حقتعالی او را از عذاب قبر و از هولهای روز قیامت ایمن گرداند(144) .
پانزدهم : و نیز از برای رفع عذاب قبر نافع است ، سی رکعت نماز کردن در شب نیمه رجب ، در هر رکعت «حمد» یک مرتبه و «توحید» ده مرتبه(145)؛ و همچنین است در شب شانزدهم و شب هفدهم رجب(146)؛ و آنکه در شب اول شعبان صد رکعت نماز کند به «حمد» و «توحید» و چون از نماز فارغ شود پنجاه مرتبه «حمد» بخواند(147)؛ و آنکه در شب بیست و چهارم شعبان دو رکعت نماز کند ، بخواند در هر رکعت «حمد» یک مرتبه و «اِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ» ده مرتبه(148)؛ و برای روز نیمه رجب پنجاه رکعتی به «حمد» و «توحید» و «فَلَق» و «ناس» وارد است که برای رفع عذاب قبر نیز نافع است(149) . مانند صد رکعت نماز شب عاشورا(150) .
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - دوشنبه 94 تیر 2 ساعت ساعت 11:44 صبح
حکایت
شیخ ما ثقة الإسلام نوری - نَوَّرَ اللَّهُ مَرقَدَه - در «دار السلام» از شیخ خود معدن الفضایل و المعالی ، مولانا الحاج ملاّ فتحعلی سلطان آبادی - عَطَّر اللَّهُ مَضْجَعَه - نقل کرده که فرمود :
عادت و طریقه من بر آن بود که هر کس از دوستان اهل بیت را که خبر فوتش را میشنیدم دو رکعت نماز در شب دفن او برای او میگزاردم ، خواه آن میّت را بشناسم یا نشناسم ، و هیچکس بر این طریقه من مطّلع نبود ، تا آنکه روزی یکی از دوستان ، مرا در راهی ملاقات کرد .
گفت : دیشب خواب دیدم فلان شخص را که در این ایام وفات کرده . و پرسیدم از حال او و از آنچه بر او گذشته بعد از مردن؟
گفت :من در سختی و بلا بودم و مَآل کارم به عِقاب بود ، الاّ آنکه دو رکعت نمازی که فلانی خواند - و اسم شما را برد - آن دو رکعت نماز مرا از عذاب نجات داد؛ خدا رحمت کند پدرش را به این احسانی که از او به من رسید .
مرحوم حاج ملاّ فتحعلی فرموده : آنگاه آن شخص از من پرسید که آن نماز چه نمازی بوده؟ پس من او را خبر دادم به طریقه مستمرّه خودم برای اموات(105) .
و نیز از چیزهایی که نافع است برای وحشت قبر آنکه رکوع نماز را کامل و تمام کند ، چنانکه از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که کسی که تمام کند رکوع خود را داخل نشود او را وحشتی در قبرش(106) .
و نیز آنکه در هر روزی صد مرتبه بگوید :
«لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین» .
تا بوده باشد برای او امانی از فقر ، و از وحشت قبر ، و بِکِشَد به سوی خود توانگری را ، و گشوده شود برای او درهای بهشت ، چنانکه در خبر وارد شده است(107) .
و نیز آنکه بخواند سوره «یس» را پیش از آنکه بخوابد(108) ، و آنکه بخواند نماز «لَیْلَةُ الرَّغائِب» را؛ و من آن نماز را با بعضی از فضایل آن در «مفاتیح الجنان» در اعمال ماه رجب ذکر کردم .
و روایت شده که هر که دوازده روز از ماه شعبان روزه بگیرد ، زیارت کنند او را در قبر او هر روزی هفتاد هزار [هزار] مَلَک تا وقت دمیدن در صور(109) .
و هر که عیادت کند مریضی را حق تعالی موکّل فرماید به او مَلَکی که عیادت کند او را در قبرش تا وقتی که وارد محشر شود(110) .
و از ابو سعید خُدْری منقول است که گفت : شنیدم که حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام میفرمود :
یا علی! شاد شو و مژده بده که نیست برای شیعه تو حسرتی وقت مردن ، و نه وحشتی در قبور ، و نه اندوهی در روزِ نُشُور(111) .
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - دوشنبه 94 تیر 2 ساعت ساعت 11:43 صبح
نماز دیگر
برای رفع وحشت شب اول قبر دو رکعت گزارد در رکعت اول حمد و آیة الکرسی یکمرتبه و در رکعت دوم حمد و ده مرتبه انا انزلناه بخواند و چون سلام دهد بگوید :
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ فُلانٍ » .
به جای فلان ، نام میت را بگوید(104) .
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - یکشنبه 94 تیر 1 ساعت ساعت 7:51 عصر
فصل دوم : قبر
توضیح
یکی از منزلهای هولناکِ سفرِ آخرت ، قبر است
که در هر روز میگوید :
«اَنَا بَیْتُ الغُرْبَةِ ، اَنَا بَیْتُ الْوَحْشَةِ ، اَنَا بَیْتُ الدُّودِ» .(97)
و این منزل عَقَباتِ بسیار سخت ، و جاهای دشوار و هولناک دارد و ما در اینجا به چند عقبه از آن اشاره میکنیم :
عقبه اول : وحشت قبر است
در کتاب «من لا یحضره الفقیه» است که چون میّت را به نزدیک قبر آورند به ناگاه او را داخل قبر نکنند ، بدرستی که از برای قبر هولهای بزرگ است ، و پناه بَرَد حامل آن به خداوندِ تعالی از هَولِ مُطَّلَعْ و بگذارد میّت را نزدیک قبر ، و اندکی صبر کند تا استعداد دخول را بگیرد؛ پس اندکی او را پیشتر بَرَد و اندکی صبر کند ، آنگاه او را به کنار قبر برد(98) .
مجلسی اول رحمه الله در شرح آن فرموده : هر چند روح از بدن مفارقت کرده است و روح حیوانی مرده است ، اما نفس ناطقه زنده است و تعلّقِ او از بدن بِالْکُلِّیّه زایل نشده است ، و خَوفِ ضَغطِه قبر و سؤال مُنکَر و نکیر و رومان ، - فتّانِ قبور - و عذابِ برزخ هست ، با آنکه از جهت دیگران عبرت است که تفکر کنند چنین واقعهای در پیش دارند .
و در حدیث حسن از یونس منقول است که گفت : حدیثی از حضرت امام موسی کاظمعلیه السلام شنیدهام که در هر خانه [ای که به خاطرم میرسد ، آن خانه با وسعتش بر من تنگ میشود ، و آنست که(99) فرمودند : چون میّت را به کنار قبر بری ساعتی او را مهلت دِه ، تا استعداد سؤالِ مُنکر و نَکیر بکند . اِنتَهی . .(100)
و روایت شده از بُراءِ بنِ عازِب - که یکی از معروفینِ صحابه است - که ما در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم بودیم که نظرش افتاد به جماعتی که در محلّی جمع گشته بودند .
پرسید : بر چه این مردم اجتماع کردهاند؟
گفتند : جمع شدهاند قبر میکَنَند .
براء گفت : چون حضرت اسم قبر شنید شتاب کرد در رفتن به سوی آن ، تا خود را به قبر رسانید ، پس به زانو کنار قبر نشست .
من رفتم به طرف دیگر مقابل روی آن حضرت ، تا تماشا کنم که آن حضرت چه میکند؟ دیدم گریست به حدّی که خاک را از اشک چشم خود تَر کرد .
پس از آن رو کرد به ما و فرمود :
«اِخوانی لِمِثلِ هذا فَاَعِدُّوا» .
«برادران من! از برای مثل این مکان تهیه ببینید و آماده شوید»(101) .
شیخ بهایی نقل کرده که بعضی از حکما را دیدند که در وقت مرگ خود دریغ و حسرت میخورد .
بِدو گفتند که : این چه حالی است که از تو مشاهده میشود؟
گفت :چه گمان میبرید به کسیکه میرود به سفر طولانی بدون توشه و زاد ، و ساکن میشود در قبر وحشتناکی بدون مونسی ، و وارد میشود بر حاکم عدلی ، بدون حُجّتی؟
و قطب راوندی روایت کرده که : حضرت عیسی علیه السلام صدا زد مادر خود حضرت مریمعلیها السلام را بعد از مردنش و گفت :
ای مادر! با من تکلم کن؛ آیا میخواهی به دنیا برگردی؟
گفت : بلی! برای آنکه نماز گزارم برای خدا در شب بسیار سرد ، و روزه بگیرم در روز بسیار گرم . ای پسر جان من! این راه بیمناک است .
و روایت شده که حضرت فاطمه - صلوات اللَّه علیها - در وصیت خود به امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - گفت :
چون من وفات کردم ، شما مرا غسل بده و تجهیز کن و بر من نماز گزار و مرا داخل در قبر کن و در لحد بسپار و خاک بر روی من بریز و نزد سر من مقابل صورتم بنشین ، و قرآن و دعا برای من بسیار بخوان؛ زیرا که آن ساعت ، ساعتی است که مرده به انس گرفتن با زندهها محتاج است(102) .
و سید بن طاووس رحمه الله از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده که فرمود :
نمیگذرد بر میت ساعتی سختتر از شب اول قبر ، پس مردگان خود را به صدقه رحم نمایید ، و اگر نیافتی چیزی که صدقه بدهی پس یکی از شماها دو رکعت نماز کند ، بخواند در رکعت اول فاتحة الکتاب یک مرتبه ، و قُل هو اللَّه احد دو مرتبه ، و در رکعت دوم فاتحه یک مرتبه ، و اَلهیکُم التّکاثر ده مرتبه و سلام دهد و بگوید :
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ ذلِکَ المَیِّتِ فُلانِ بنِ فُلان» .
پس حق تعالی میفرستد همان ساعت هزار مَلَک به سوی قبر آن میّت با هر مَلَکی جامه [ای و حُلِّه [ای ، و تنگی قبر او را وسعت دهد تا روز نفخ صور و عطا کند به نماز کننده بعدد آنچه آفتاب بر آن طلوع میکند حسنات ، و برای او چهل درجه بالا برده شود(103) .
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - یکشنبه 94 تیر 1 ساعت ساعت 7:50 عصر
لطیفه
نقل است از بعض عارفین که نزد مُحتَضَری حاضر شد .
حاضرین از او استدعا کردند که آن مُحتَضَر را تلقین کند . او این رباعی را تلقینِ او کرد :
گر من گُنَهِ جمله جهان کَردَستَم
لطف تو امید است که گیرد دستم
گویی که به وقت عجز دستت گیرم
عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - یکشنبه 94 تیر 1 ساعت ساعت 11:21 صبح
حکایت دیگر [دوم
شیخ بهائی - عَطَّرَ اللَّهُ مَرْقَدَه - در کشکول ذکر نموده که شخصی از ارباب نعمت و ناز را مرگ در رسید ، در حال اِحتِضار او را به کلمه شهادتین تلقین کردند .
او در عوض ، این شعر را میخواند :
یا رُبَّ قائِلَةٍ یَوماً وَ قَد تَعِبَت
اَیْنَ الطَّریقُ اِلی حَمّامِ مَنجابٍ(92)
و سبب خواندن او این شعر را - عَوَضِ کلمه شهادت - آن بوده که :
روزی زن عفیفه خوش صورتی از منزل خود درآمد که برود به حمّامِ - معروف به حمام «مَنْجاب» - .
پس راه حمّام را پیدا نکرد ، و از راه رفتن خسته شد ، این مرد را بر دَرِ منزلی دید ، از او پرسید که : حمام مَنْجاب کجا است؟
او اشاره کرد به منزل خود و گفت : حمّام این است ، آن زن به خیال حمام ، داخل خانه آن مرد شد .
آن مرد فوراً در را بر روی او بست و عزم کرد که با او زنا کند .
آن زن بیچاره دانست که گرفتار شده و چارهای ندارد جز آنکه به تدبیر ، خود را از چنگ او خلاص کند .
لا جَرَم اظهار کرد کمال رغبت و سرور خود را به این کار ، و آنکه من چون بدنم کثیف و بدبو است که میخواستم به جهت آن به حمّام بروم ، خوب است که یک مقدار عطر و بوی خوش برای من بگیری که من خود را برای تو خوشبو کنم و قدری هم طعام حاضر کنی که با هم طعامی بخوریم ، و زود بیایی که من مشتاق توأم .
آن مرد چون کثرتِ رغبتِ آن زن را به خود دید مطمئن شده ، او را در خانه گذاشت و بیرون شد برای گرفتن عطر و طعام .
چون آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت ، آن زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص کرد .
چون مرد برگشت زن را ندید و بجز حسرت چیزی عاید او نشد؛ الحال که آن مرد در حال اِحْتِضار است در فکر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر ، عوض کلمه شهادت میخواند(93) .
ای برادر تأمل کن در این حکایت! ببین [اراده یک گناه از این مرد چگونه او را منع کرد از اقرار به شهادت ، وقت مردن ، با آنکه از او چیزی صادر نشده ، جز آنکه آن زن را داخل خانه نمود و قصد زنا کرد بدون آنکه زنا از او صادر شود و از این نحو حکایات بسیار است .
و بدانکه شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود : هر که منع کند و ندهد یک قیراط از زکات را ، پس وقت مردن میخواهد به مذهب یهود بمیرد یا به مذهب نصارا(94) .
فقیر گوید : قیراط بیست یک دینار است .(95) و قریب به همین مضمون وارد شده در حق کسی که مُستَطیع باشد و حجّ نرود تا وفات کند(96) .
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - یکشنبه 94 تیر 1 ساعت ساعت 11:20 صبح
دربــاره ی ما
من کیستم ؟ بنده خدا که آفریده شده از خاک و طفلی بوده نا توان بتدریج توان خود را باز یافته , آنگاه نو جوانی و جوانی و میانسالی را پشت سر نهاده و به کسوت پیری نائل گشته است , عنقریب دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی خواهد شتافت . در برزخ در گرو اعمال خویش به سر خواهد برد تا به صور دمیده شود و به اذن پروردگار بر انگیخته شده و بسوی عرصات محشر رانده خواهد شد , پس از گرفتاری های روز حساب معلوم نیست چگونه از صراط عبور خواهد کرد و چشم امید به فضل خداوند رحمن و رحیم و یاری ائمه معصومین علیهم السلام دارد که به فریادش برسند و از نجات یافتگان باشد تا از نعمتهای وعده داده شده متنعم گشته و خلود در بهشت نصیبش گردد ان شاءالله .
منوی اصــــلی
آمار و اطلاعات
موضوعات وب
نــوشته های پیشین
پیونــدهای روزانه
لینک های مفید
وصیت نامه شهدا
اوقات شرعی
ویدئو
دیــگر امکانات